انجیل متی ۲۸: ۱۸ – ۲۰

۱۸ آنگاه عیسی جلو آمد و به ایشان فرمود: «تمام اختیارات آسمان و زمین به من داده شده است. ۱۹ پس بروید و تمام قومها را شاگرد من سازید و ایشان را به اسم پدر و پسر و روح‌القدس غسل تعمید دهید؛

۲۰ و به ایشان تعلیم دهید که تمام دستوراتی را که به شما داده‌ام، اطاعت کنند. مطمئن باشید هر جا که بروید، حتی دورترین نقطه دنیا باشد، من همیشه همراه شما هستم!»آمین.

چه زمانی شما حضور خداوند را با خود به طور خاصی احساس نمودید؟

دوست من، آیا شما باور دارید که خداوند همیشه – در همه جا و در همهٔ شرایط زندگیتان، با شماست؟

آیا حضور پر مهر او را در کنارتان، در همین لحظه احساس می‌‌کنید؟

چنانچه نه‌ – آیا آخرین باری که حضور خداوند را با خود احساس کردید، به یاد می‌‌آورید که؛ چه زمانی – کجا و چگونه بود؟

در این تعلیم، با استناد به کلام خدا، در مورد موضوع، “اطمینان از حضور خداوند با ما همیشه – در همه جا و در همهٔ شرایط زندگی” صحبت می‌‌کنیم.

عزیزان، شاید بعضی از شما حضور خداوند با خودتان را در کلیسا احساس نموده اید، زمانی که در حال پرستش هستید و یا به شخصی دیگر، عملکرد عیسی مسیح را در زندگی خود شرح می‌‌دهید.

شاید هم شما حضور خدا را، زمانی که در اوج نیاز به حضور او رفته و برای خود و یا شخص دیگری دعا‌ کرده اید احساس نموده اید.

بسیاری از مردم، خداوند را در شرایط دشوار زندگیشان، زمانی که از همه جا و همه کس امیدشان قطع شده و یا احتیاج به معجزه‌ای دارند به یاد می‌‌آورند.

آنها در شرایط بسیار دشوار خود به سراغ خدا می‌‌روند و آنگاه حضور او را در کنارشان احساس می‌‌کنند.

به هر حال خداوند هرگز ما را تنها رها نفرموده و در صورت فروتنی و نزدیک شدن ما به او، وی نیز حضور خود با ما را به ما ثابت نموده و به طرز قوق العاده‌ای عمل می‌‌کند.

عزیزان، شاید شما سوال کنید که، “چرا آگهی از این که خدا همیشه – همه جا و هر همه حال با ماست، اینقدر حائز اهمیت است؟ ” سوال خوبی است.

در جواب به این سوال، اجازه بفرمایید عرض کنم که، “اگر خداوند همیشه – در همه جا و در هر شرایطی، همراه با ایمانداران به خود نبود، امروزه از پیام نجات بخش انجیل و عملکرد عیسی مسیح نیز بر روی کرهٔ زمین خبری نبود.”

وقتی خداوند ما عیسی مسیح، فرمان بزرگ خود را به شاگردانش داد، خواستهٔ وی از آنها این بود که شاگردانش به تمامی نقاطِ کره‌ زمین رفته و مژدهٔ انجیل را به جهانیان ابلاغ نمایند.

عیسی مسیح، فرمان بزرگ خود به شاگردانش را با ‌یک قول بسیار مهم به پایان برد.

عیسی مسیح فرمود؛ “مطمئن باشید، هر جا که بروید، حتی دورترین نقط دنیا باشد، من همیشه همراه شما هستم!”

۲۰ و به ایشان تعلیم دهید که تمام دستوراتی را که به شما داده‌ام، اطاعت کنند. مطمئن باشید هر جا که بروید، حتی دورترین نقطه دنیا باشد، من همیشه همراه شما هستم!»آمین.) انجیل متی ۲۸: ۲۰(

باید این مهم را به یاد داشته باشیم که، اکثر شاگردانِ عیسی مسیح، مردانه با تحصیلاتی کم و عادی جامعه بودند.

فقط با ایمانِ راسخ به عیسی مسیح و اعتماد کامل به او بود که این عدهٔ کم، با سوادی کم، توانستند به فرمان بزرگ عیسی مسیح تحقق‌ بخشیده، و مژدهٔ انجیل را به سراسر دنیای زمان خود برسانند.

لطفاً فراموش نکنید که، آگاهی و اطمینان از حضور خدا با ماست که به ما توان لازمه برای اطاعت از فرامین او و زندگی در اراده‌اش را می‌‌بخشد.

بله، با هدایت و کمک خداست که ما قادر می‌‌شویم مشقات و جور و ستم‌ها را متحمل گردیده، بر چالش‌ها پیروز شده و در راه جلال نام او و گسترش ملکوتش با او همکار باشیم.

***************************************************************************

چگونه ما می‌‌توانیم حضور خدا را با خود شرح دهیم؟

سوال دیگری که در اینجا باید به آن پاسخ دهیم این است که؛ “چگونه ما می‌‌توانیم حضور خدا را با خود شرح دهیم؟”

برای یافتن پاسخ به این سوال، باید به کلام خود خداوند مراجعه کنیم.

تعالیم کلام خدا، به وضوح به ما می‌‌آموزند که؛ خداوند همیشه در همه جا و در تمام شرایط با ما حضور دارد!

شاید تشریح حضور خداوند، به توضیح کمی بیشتر نیاز داشته باشد.

لطفاً دقت بفرمایید.

این درسته که خدا همیشه، در همه جا و در هر شرایطی، در کنار ما حضور دارد؛ ولی‌ او در همه جا خود را به یک شکل و یا یک روش مکشوف نمی فرماید.

توجه کنید، برای مثال، خداوند در تمامی خلقتِ خود حضور دارد ولی‌ خلقت، خدا نیست!

خلقت – قدرت، حکمت و خلاقیتِ خدا را بر ما آشکار می‌‌نماید، اما خلقت، قدرتِ فرمان روأیی بر خود را ندارد!

خدا خالق است و فرمان دٔه، در حالی که خلقت – فرمان بر است و خود را نیافریده.

در راستای این حقیقتِ مهم باید بدانیم که، خداوند همچنین؛ “همیشه با فرزند خواندگان خانوادهٔ الهی خود، یعنی ما ایمانداران به عیسی مسیح، حضور دارد!”

عزیزان، خداوند در موقعیت‌ها و شرایط گوناگونِ زندگی ما، حضور خود را به طرق خاصی بر ما آشکار می‌‌سازد.

گاهی ما بطور بسیار واضهی، حضور پر جلال و پر قدرتِ خدای قدوس را در کنارمان حس می‌‌کنیم.

مطالعهٔ کلام خدا به ما می آموزد که، حضور او با ایمانداران به خود، بیشتر در ارتباط با اشتیاق برای برکت دادن کسانی بوده که او را دوست داشته – و تکریم نموده – و اطاعت می‌‌کرده اند.

۲۹ خداوند از بدکاران دور است، ولی دعای نیکان را می‌شنود. )امثال ۱۵: ۲۹(

عزیزان، در مورد اثبات واقعیتِ حضور خداوند، باید بسیار محتاط باشیم و به دقت از کلام خود او کمک بگیریم.

شاید بهترین تعریفی که از آگاهی از حضور خدا با خود می‌‌توانیم داشته باشیم این است که؛ “خداوند خود را توسط روحش به روح ما مکشوف می‌‌سازد تا اهداف خاص خود را به انجام رساند.”

وقتی خداوند حضور خود را بر ما مکشوف می‌‌فرماید، اهداف اصلی او؛ “تشویق ما – تقویت ما – آگاهی دادن به ما و گاهی هم، اخطار به ما می‌‌باشد.”

***************************************************************************

نقش روح القدس در کمک به درکِ ما از حضور خداوند با ما چیست؟

نقش روح القدس در ارتباط با حضور خدا با ما چیست؟

نقش روح القدس در ارتباط با کمک به ما در درکِ حضور خداوند با ما، فوق العاده مهم است.

در واقع، بین روح القدس و این که وی چگونه خود را مکشوف می‌‌سازد، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد.

دوستان، از زمانی که شما به عیسی مسیح به عنوان، یگانه منجی خود ایمان می‌‌آورید و او را به عنوان خداوند زندگی خود بر می‌‌گزینید، روح القدس در شما سکنا می‌‌گزیند.

پولس رسول این مهم را در رومیان ۸: ۹توضیح می‌‌دهد.

۹ البته شما چنین نیستید. چنانچه روح خدا در وجود شما ساکن باشد، عنان زندگی‌تان در دست طبیعت تازه‌تان خواهد بود. به یاد داشته باشید که اگر روح مسیح در وجود کسی ساکن نباشد، او اصلا مسیحی نیست. آمین.

بله عزیزان، روح القدس در ماست، تا برای قادر بودن در زیستن در اراده خدا – برای زندگیمان، ما را قوت بخشیده، محافظت نموده و مفاهیم صحیح کلام خدا را به ما بیاموزد.

روح القدس همچنین به ما کمک می‌‌کند تدر در رفتار و ویژه گی‌های شخصی، بیشتر و بیشر شبیه عیسی مسیح گردیم.

۲۹ زیرا خدا که از ابتدا می‌دانست چه کسانی به سوی او خواهند آمد، چنین اراده فرمود که اینان به شباهت فرزندش درآیند، تا مسیح فرزند ارشد باشد و آنان، برادران او. آمین) .رومیان ۸: ۲۹(

جدا و بدون روح القدس، هیچ کس قادر نخواهد بود تا با خدای پدر در ارتباط بوده و قدرتِ عملکرد او را در – و – توسط خودش تجربه نماید.

***************************************************************************

خداوند چگونه در گذشته عمل می‌‌نموده و خود را بر دیگر ایماندارانِ به خود مکشوف می‌‌فرموده است؟

عزیزان، برای پاسخ به این سوال نیز به کلام خود او مراجعه می‌‌کنیم، و اجازه می‌‌دهیم تا کلام زندهٔ خود خداوند به ما بیاموزد که؛ وی چگونه خود را در گذشته، بر دیگر ایماندارانِ به خود مکشوف فرموده و عمل نموده و با حضور خود در کنارشان، به آنها اطمینان کامل بخشیده.

در این ارتباط به ذکر هفت مثال از کلام خدا می‌‌پردازم.

۱ – خداوند – خود را بر موسی، توسط بوته‌ای که میسوخت ولی‌ از بین نمی رفت مکشوف فرمود!

اگر موسی بوتهٔ سوزان را با چشمان خود نمی دید و فقط صدأیی می‌‌شنید، برای انجام ماموریتی که خداوند به او داد متقاعد نمی شد و به کشور مصر نمیرفت تا به فرعونِ مصر امر کند تا قوم اسرائیل را آزاد سازد.

۱ روزی هنگامی که موسی مشغول چرانیدن گله پدر زن خود یترون، کاهن مدیان بود، گله را به آنسوی بیابان، به طرف کوه حوریب، معروف به کوه خدا راند. ۲ ناگهان فرشته خداوند چون شعله آتش از میان بوته‌ای بر او ظاهر شد. موسی دید که بوته شعله‌ور است، ولی نمی‌سوزد. ۳ با خود گفت: «عجیب است! چرا بوته نمی‌سوزد؟» پس نزدیک رفت تا علتش را بفهمد. ۴ وقتی خداوند دید که موسی به بوته نزدیک می‌شود، از میان بوته ندا داد: «موسی! موسی!» موسی جواب داد: «بلی!» ۵ خدا فرمود: «بیش از این نزدیک نشو! کفشهایت را از پای درآور، زیرا مکانی که در آن ایستاده‌ای، زمین مقدسی است. ۶ من خدای اجداد تو ابراهیم، اسحاق و یعقوب هستم.» موسی روی خود را پوشاند، چون ترسید به خدا نگاه کند. ۷ خداوند فرمود: «من رنج و مصیبت بندگان خود را در مصر دیدم و ناله‌شان را برای رهایی از بردگی شنیدم. ۸ حال، آمده‌ام تا آنها را از چنگ مصری‌ها آزاد کنم و ایشان را از مصر بیرون آورده، به سرزمین پهناور و حاصلخیزی که در آن شیر و عسل جاری است ببرم، سرزمینی که اینک قبایل کنعانی، حیتّی، اموری، فرزّی، حوّی و یبوسی در آن زندگی می‌کنند. ۹ آری، ناله‌های بنی اسرائیل به گوش من رسیده است و ظلمی که مصری‌ها به ایشان می‌کنند، از نظر من پنهان نیست. ۱۰ حال، تو را نزد فرعون می‌فرستم تا قوم مرا از مصر بیرون آوری.» ۱۱ موسی گفت: «خدایا، من کیستم که نزد فرعون بروم و بنی اسرائیل را از مصر بیرون آورم؟» ۱۲ خدا فرمود: «من با تو خواهم بود و وقتی بنی اسرائیل را از مصر بیرون آوردی، در همین کوه مرا عبادت خواهید کرد. این نشانه‌ای خواهد بود که من تو را فرستاده‌ام.» ۱۳ موسی عرض کرد: «اگر پیش بنی اسرائیل بروم و به ایشان بگویم که خدای اجدادشان، مرا برای نجات ایشان فرستاده است، و آنها از من بپرسند: “نام او چیست؟” به آنها چه جواب دهم؟» ۱۴ خدا فرمود: «هستم آنکه هستم! به ایشان بگو “هستم” مرا نزد شما فرستاده است. ۱۵ بلی، به ایشان بگو: خداوند یعنی خدای اجداد شما، خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب مرا پیش شما فرستاده است. این نام جاودانه من است و تمام نسلها مرا به این نام خواهند شناخت.» ۱۶ سپس، خدا به موسی دستور داد: «برو و تمام رهبران اسرائیل را جمع کن و به ایشان بگو: خداوند، خدای اجداد شما ابراهیم، اسحاق و یعقوب بر من ظاهر شد و فرمود که رفتاری را که در مصر با شما می‌شود، دیده است و به یاری شما آمده است. ۱۷ او وعده فرموده است که شما را از سختیهایی که در مصر می‌کشید، آزاد کند و به سرزمینی ببرد که در آن شیر و عسل جاری است، سرزمینی که اینک کنعانی‌ها، حیتی‌ها، اموری‌ها، فرزی‌ها، حوی‌ها و یبوسی‌ها در آن زندگی می‌کنند. ۱۸ «آنگاه بزرگان اسرائیل سخن تو را خواهند پذیرفت. تو همراه آنان بحضور پادشاه مصر برو و به او بگو: “خداوند، خدای عبرانی‌ها، بر ما ظاهر شده و دستور داده است که به فاصله سه روز راه، به صحرا برویم و در آنجا برای خداوند، خدای خود قربانی کنیم.” ۱۹ «ولی من می‌دانم که پادشاه مصر اجازه نخواهد داد که بروید، مگر اینکه زیر فشار قرار بگیرد. ۲۰ پس من با قدرت و معجزات خود، مصر را به زانو در می‌آورم، تا فرعون ناچار شود شما را رها کند. ۲۱ همچنین کاری می‌کنم که مصری‌ها برای شما احترام قایل شوند، بطوری که وقتی آن سرزمین را ترک می‌گویید، تهیدست نخواهید رفت.)خروج ۳: ۱ – ۲۱(

۲ – یوشع، خداوند را به شکل یک جنگاور دلیر دید!

عزیزان، یوشع، وظیفهٔ هدایتِ قوم اسرائیل را به سر زمین وعدهٔ داده شده به آنها از طرف خداوند بر عهده دات.

خداوند، به یوشع مکشوف فرمود که چگونه نبرد را با استفاده از استراتژی خارق العاده‌ای پیروز شود و نه با تاکتیک‌های نظامی.

۱۳ روزی یوشع که به شهر اریحا نزدیک شده بود، چشمش به مردی شمشیر به دست افتاد. یوشع بسوی او رفت و پرسید: «دوست هستی یا دشمن؟» ۱۴ آن مرد به یوشع گفت: «من فرمانده لشکر خداوند هستم.» یوشع روی بر زمین نهاد و سجده کرده، گفت: «هر امری داری به بنده‌ات بفرما.» ۱۵ او به یوشع گفت: «کفشهایت را در آور، زیرا جایی که ایستاده‌ای مقدس است.» یوشع اطاعت کرد.) یوشع ۵: ۱۳ – ۱۵(

۱ مردم شهر اریحا از ترس اسرائیلیها دروازه‌های شهر را محکم بسته بودند و اجازه نمی‌دادند کسی وارد یا خارج شود. ۲ خداوند به یوشع فرمود: «من شهر اریحا را با پادشاه و سربازانش به تو تسلیم می‌کنم. ۳و۴ تمام لشکر شما باید تا شش روز، و روزی یک بار شهر را دور بزنند. هفت کاهن پیشاپیش صندوق عهد، در جلو شما حرکت کنند و هر یک از آنها یک شیپور که از شاخ قوچ درست شده، در دست خود بگیرند. در روز هفتم در حالیکه کاهنان شیپور می‌نوازند شما بجای یک بار، هفت بار شهر را دور بزنید. ۵ آنگاه وقتی صدای ممتد و بلند شیپورها را بشنوید، همه با هم با صدای بلند فریاد بزنید تا حصار شهر فرو ریزد. آنوقت از هر سو به داخل شهر هجوم ببرید.»

) یوشع ۶: ۱ – ۵(

۳ – خداوند بر جدعون ظاهر شد تا وی را تشویق فرماید!

در غیر این صورت، جدعون، آنقدر اعتمادِ به نفس نداشت تا حمله به قبیلهٔ مدیان را طراحی کند.

مدیان، دشمنان قوم اسرائیل بودند.

۱۱روزی فرشته خداوند آمده، زیر درخت بلوطی که در عفره در مزرعه یوآش ابیعزری بود نشست. جدعون پسر یوآش مخفیانه و دور از چشم مدیانی‌ها در چرخشت انگور، با دست گندم می‌کوبید۱۲که فرشته خداوند بر او ظاهر شده، گفت: «ای مرد شجاع، خداوند با توست!» ۱۳جدعون جواب داد: «ای سرورم، اگر خداوند با ماست، چرا اینهمه بر ما ظلم می‌شود؟ پس آنهمه معجزاتی که اجدادمان برای ما تعریف می‌کردند کجاست؟ مگر خداوند اجداد ما را از مصر بیرون نیاورد؟ پس چرا حالا ما را ترک نموده و در چنگ مدیانی‌ها رها ساخته است؟» ۱۴آنگاه خداوند رو به وی نموده گفت: «با همین قدرتی که داری برو و اسرائیلیها را از دست مدیانیها نجات ده. من هستم که تو را می‌فرستم!» ۱۵اما جدعون در جواب گفت: «ای خداوند، من چطور می‌توانم اسرائیل را نجات دهم؟ در بین تمام خاندانهای قبیله منسی، خاندان من از همه حقیرتر است و من هم کوچکترین فرزند پدرم هستم.» ۱۶خداوند به او گفت: «ولی بدان که من با تو خواهم بود و مدیانی‌ها را به آسانی شکست خواهی داد!») داوران ۶: ۱۱ – ۱۶(

خداوند به جدعون فرمود تا نیروی نظامی خود را به ۳۰۰ نفر تقلیل دهد، آنگاه وی آنها ا به طور معجزه آسا بر دشمنانشان پیروز گردانید.

جدعون مدیانی‌ها را شکست می‌دهد

۱ جدعون با سپاهش صبح زود حرکت کرد و تا چشمه حرود پیش رفت و در آنجا اردو زد. مدیانی‌ها نیز در سمت شمالی آنها در دره کوه موره اردو زده بودند. ۲ خداوند به جدعون فرمود: «عده شما زیاد است! نمی‌خواهم همه این افراد با مدیانی‌ها بجنگند، مبادا قوم اسرائیل مغرور شده، بگویند: این ما بودیم که دشمن را شکست دادیم! ۳ پس به افراد خود بگو: هر که می‌ترسد به خانه‌اش بازگردد.» بنابراین بیست و دو هزار نفر برگشتند و فقط ده هزار نفر ماندند تا بجنگند. ۴ اما خداوند به جدعون فرمود: «هنوز هم عده زیاد است! آنها را نزد چشمه بیاور تا به تو نشان دهم که چه کسانی باید با تو بیایند و چه کسانی باید برگردند.» ۵و۶ پس جدعون آنها را به کنار چشمه برد. در آنجا خداوند به او گفت: «آنها را از نحوه آب خوردنشان به دو گروه تقسیم کن. افرادی را که با کفِ دست، آب را جلو دهان خود آوردند و آن را مثل سگ می‌نوشند از کسانی که زانو می‌زنند و دهان خود را در آب می‌گذارند، جدا ساز.» تعداد افرادی که با دست آب نوشیدند سیصد نفر بود. ۷ آنگاه خداوند به جدعون فرمود: «من بوسیله این سیصد نفر، مدیانی‌ها را شکست خواهم داد و شما را از دستشان خواهم رهانید. پس بقیه را به خانه‌هایشان بفرست.» ۸و۹ جدعون کوزه‌ها و شیپورهای آنها را جمع آوری کرد و ایشان را به خانه‌هایشان فرستاد و تنها سیصد نفر برگزیده را پیش خود نگاهداشت. شب هنگام در حالیکه مدیانیها در دره پایین اردو زده بودند، خداوند به جدعون فرمود: «برخیز و به اردوی دشمن حمله کن زیرا آنها را به دست تو تسلیم کرده‌ام. ۱۰ اما اگر می‌ترسی اول با نوکر خود فوره مخفیانه به اردوگاه آنها برو. ۱۱ در آنجا به سخنانی که ایشان می‌گویند گوش بده. وقتی سخنان آنها را بشنوی جرأت یافته، به ایشان حمله خواهی کرد!» پس جدعون فوره را با خود بـرداشت و مخفیـانه به اردوگاه دشمن نـزدیک شد. ۱۲و۱۳ مدیانیها، عمالیقیها و سایر قبایل همسایه مانند مور و ملخ در وادی جمع شده بودند. شترهایشان مثل ریگ بیابان بی شمار بود. جدعون به کنار چادری خزید. در این موقع در داخل آن چادر مردی بیدار شده، خوابی را که دیده بود برای رفیقش چنین تعریف کرد: «در خواب دیدم که یک قرص نان جوین به میان اردوی ما غلطید و چنان به خیمه‌ای برخورد نمود که آن را واژگون کرده، بر زمین پهن نمود.» ۱۴ رفیق او گفت: «تعبیر خواب تو این است که خدا ما را به دست جدعون پسر یوآش اسرائیلی تسلیم می‌کند و جدعون همه مدیانیها و نیروهای متحدش را از دم شمشیر خواهد گذراند.» ۱۵ جدعون چون این خواب و تعبیرش را شنید خدا را شکر کرد. سپس به اردوگاه خود بازگشت و فریاد زد: «برخیزید! زیرا خداوند سپاه مدیان را به دست شما تسلیم می‌کند!» ۱۶ جدعون آن سیصد نفر را به سه دسته تقسیم کرد و به هر یک از افراد یک شیپور و یک کوزه سفالی که مشعلی در آن قرار داشت، داد. ۱۷ بعد نقشه خود را چنین شرح داد: «وقتی به کنار اردو رسیدیم به من نگاه کنید و هر کاری که من می‌کنم شما نیز بکنید. ۱۸ بمحض اینکه من و همراهانم شیپورها را بنوازیم، شما هم در اطراف اردو شیپورهای خود را بنوازید و با صدای بلند فریاد بزنید: ما برای خداوند و جدعون می‌جنگیم!» ۱۹و۲۰ نصف شب، بعد از تعویض نگهبانان، جدعون به همراه صد نفر به کنار اردوی مدیان رسید. ناگهان آنها شیپورها را نواختند و کوزه‌ها را شکستند. در همین وقت دویست نفر دیگر نیز چنین کردند. در حالی که شیپورها را بدست راست گرفته، می‌نواختند و مشعلهای فروزان را در دست چپ داشتند همه فریاد زدند: «ما برای خداوند و جدعون می‌جنگیم!» ۲۱ سپس هر یک در جای خود در اطراف اردوگاه ایستادند در حالیکه افراد دشمن فریاد کنان می‌گریختند. ۲۲ زیرا وقتی صدای شیپورها برخاست خداوند سربازان دشمن را در سراسر اردو به جان هم انداخت. آنها تا بیت شطه نزدیک صریرت و تا سرحد آبل محوله، نزدیک طبات گریختند. ۲۳ آنگاه سپاهیان نفتالی، اشیر و منسی سپاهیان فراری مدیان را تعقیب کردند. ۲۴ جدعون برای ساکنان سراسر کوهستان افرایم پیغام فرستاد که گذرگاه‌های رود اردن را تا بیت باره ببندند و نگذارند مدیانیها از رودخانه عبور کرده، فرار کنند. پس تمام مردان افرایم جمع شده، چنین کردند. ۲۵ آنها غراب و ذئب دو سردار مدیانی را گرفتند و غراب را بر صخره‌ای که اکنون به نام او معروف است و ذئب را در چرخشتی که به اسم او نامیده می‌شود کشتند. سپس به تعقیب مدیانی‌ها ادامه داده، سرهای غراب و ذئب را به آنطرف اردن نزد جدعون آوردند. ) داوران ۷: ۱ – ۲۵(

۴ – اشعیا به طور سمبولیک، خداوند را مشاهده نمود که بر تخت پادشاهی خود در بهشت نشسته بود!

از آنجأیی که اشعیا، از حضور دائم خداوند با خود اطمینان داشت، وی مشتاقِ اطاعت از خداوند در انجام هر ماموریتِ دشوار بود.

یکی از ماموریت‌های دشوار اشعیا، اخطار به قوم سرکش اسرائیل از آمدن داوری خداوند بر آنها بود.

۱ در سالی که عزیای پادشاه درگذشت، خداوند را دیدم که بر تختی بلند و باشکوه نشسته بود و خانه خدا از جلال او پر شده بود. ۲ اطراف تخت را فرشتگان احاطه کرده بودند. هر فرشته شش بال داشت که با دو بال صورت خود را می‌پوشاند، و با دو بال پاهای خود را، و با دو بال دیگر پرواز می‌کرد. ۳ آنها به نوبت سرود می‌خواندند و می‌گفتند: «مقدس، مقدس، مقدس است خداوند قادر متعال؛ تمام زمین از جلال او پر است!» ۴ صدای سرود آنها چنان با قدرت بود که پایه‌های خانه خدا را می‌لرزاند. سپس تمام خانه از دود پر شد. ۵ آنگاه گفتم: «وای بر من که هلاک شدم! زیرا من که مردی ناپاک لب هستم و در میان قومی ناپاک لب زندگی می‌کنم، خداوند، پادشاه قادر متعال را دیدم!» ۶ سپس یکی از فرشتگان بطرف قربانگاه پرواز کرد و با انبری که در دست داشت زغالی افروخته برداشت ۷ و آن را روی دهانم گذاشت و گفت: «حال دیگر گناهکار نیستی. این زغال افروخته لبهایت را لمس کرده و تمام گناهانت بخشیده شده است.» ۸ آنگاه شنیدم که خداوند می‌فرمود: «چه کسی را بفرستم تا پیغام ما را به این قوم برساند؟» گفتم: «خداوندا، من حاضرم بروم. مرا بفرست.») اشعیا ۶: ۱ – ۸(

۵ – خداوند با ارمیا ملاقات نمود!

خداوند به ارمیا قول داد که ستم و آزار مردم، موجب شکست او نخواهد شد.

۹ آنگاه دست بر لبهایم گذارد و گفت: «اینک کلام خود را در دهانت گذاشتم!

۱۹ آنها با تو به ستیز برخواهند خاست، اما کاری از پیش نخواهند برد، چون من، خداوند، با تو هستم و تو را رهایی خواهم داد.»

) ارمیا ۱: ۹ و ۱۹(

اطمینان از حضور خدا با خود، به ارمیا قوتِ قلب داد، تا وی به قوم یهود اعلان کند که آنها از خداوند سرکشی نموده اند و به توبه تشویقشان کند.

۶ – پطرس رسول از حضور عیسی مسیح با خود تقویت یافت!

تا زمانی که پطرس از حضور عیسی مسیح با خود اطمینان داشت، وی قادر بود تا بر روی آب راه رفته و از عیسی مسیح در مقابل سربازان رومی دفاع کند.

اما زمانی که او حضور مسیح را با خود به فراموشی سپرد، او سه بار انکار کرد که عیسی مسیح را می‌‌شناسد.

۶۹ اما پطرس هنوز در حیاط نشسته بود که یکی از کنیزان کاهن اعظم نزد او آمد و گفت: «به گمانم تو نیز همراه با عیسای جلیلی بودی!» ۷۰ ولی پطرس در حضور همه منکر شد و گفت: «من اصلا از گفته‌هایت سر در نمی‌آورم!» ۷۱ اندکی بعد، در کنار در، کنیز دیگری به او برخورد و به آنانی که در آنجا بودند گفت: «این مرد نیز با عیسای ناصری بود.» ۷۲ پطرس دوباره انکار کرد، و حتی این بار قسم خورده، گفت: «من اصلا این مرد را نمی‌شناسم.» ۷۳ ولی کمی بعد، کسانی که آنجا ایستاده بودند پیش پطرس آمده، به او گفتند: «تو حتماً یکی از شاگردان او هستی، چون لهجه‌ات جلیلی است!» ۷۴ پطرس این بار شروع کرد به لعنت کردن و قسم خوردن و گفت: «من اصلا این مرد را نمی‌شناسم.» درست در همین هنگام خروس بانگ زد، ۷۵ و پطرس گفته عیسی را بخاطر آورد که گفته بود: «پیش از اینکه خروس بخواند، تو سه بار مرا انکار خواهی کرد.» پس بیرون رفت و زار زار گریست.

) انجیل متی ۲۶: ۶۹ – ۷۵(

۷ – پولس رسول با دیدن عیسی مسیح با چشمان خود در راه سوریه، از حضور خداوند با خود اطمینان یافت!

اگر پولس رسول به راستی خداوند عیسی مسیح را با چشمان خود ندیده بود و از حضور وی در کنارش اطمینان نداشت، وی هرگز قادر به انجام ماموریتِ خود که، بشارتِ انجیل به مردم بود نمی بود.

پولس رسول با اطمینان از حضور عیسی مسیح باخود، با وجود روبرویی با خطراتِ مرگ، کتک، زندان، تهمت و مشقات بی‌ شمار دیگر، از مسیح اطاعت نمود و پیغام فیض و نجات او را به مردم رسانید.

۳ پس او رهسپار شد. در راه، در نزدیکی دمشق، ناگهان نوری خیره کننده از آسمان گرداگرد پولس تابید، ۴ بطوری که بر زمین افتاد و صدایی شنید که به او می‌گفت: «پولس، پولس، چرا اینقدر مرا رنج می‌دهی؟» ۵ پولس پرسید: «آقا، شما کیستید؟» آن صدا جواب داد: «من عیسی هستم، همان کسی که تو به او آزار می‌رسانی!)اعمال ۹: ۳ – ۵(

***************************************************************************

چگونه اطمینان از حضور خداوند با ما، به ما قوت می‌‌بخشد؟

به طور کلی، شاید بشود این سوال را به چهار گونه پاسخ داد.

اول – اطمینان از حضور خداوند با خود؛ “ما را تشویق می‌‌کند که زندگی خدا پسندانه‌ای داشته باشیم!”

اطمینان از حضور خدا با ما، موجب می‌‌گردد تا ما همواره در ارادهٔ او زندگی کنیم و از گناه دوری.

دوم – اطمینان از حضور خداوند با خود؛ “به ما کمک می‌‌کند تا بر چالش‌های زندگی فائق آییم!”

برای مثال، حضرت داوود، در مقابل جلیات هیچ شانسی برای غلبه بر او نداشت.

داوود چوپانی جوان بود در حالی که جلیات جنگاوری دلیر و با تجربه.

۴۵ داود گفت: «تو با شمشیر و نیزه و زوبین به جنگ من می‌آیی, اما من به نام خداوند قادر متعال یعنی خدای اسرائیل که تو به او توهین کرده‌ای با تو می‌جنگم. ۴۶ امروز خداوند تو را به دست من خواهد داد و من سرت را خواهم برید، و لاشة سپاهیانت را خوراک پرندگان و درندگان صحرا خواهم کرد. به این وسیله تمام مردم جهان خواهند دانست که در اسرائیل خدایی هست ۴۷ و همة کسانی که در اینجا هستند خواهند دید که خداوند برای پیروز شدن، نیازی به شمشیر و نیزه ندارد. در این جنگ، خداوند پیروز است و او شما را به دست ما تسلیم خواهد نمود!»

۱سموئیل ۱۷: ۴۵ – ۴۷

اما داوود، چوپان جوان، از حضور خدای قادر مطلق در زندگی خود اطمینان داشت.

او مطمئن بود که خداوند برای جلال نام خود، به وی کمک خواهد نمود تا جلیات را از میان برداشته و پیروزی را به قوم اسرائیل هدیه نماید.

سوم – اطمینان از حضور خداوند با خود؛ “به ما یاد آوار می‌‌گردد که وی چگونه در گذشته در زندگی ما – و در جهان – عمل نموده!”

خداوند به یوشع گفت،۹ آری، قوی و شجاع باش و ترس و واهمه را از خود دور کن و به یاد داشته باش که هر جا بروی من که خداوند، خدای تو هستم، با تو خواهم بود.» یوشع ۱: ۹

امروزه من و شما هم با مطالعهٔ کلام خدا و آموختن این که، چگونه خداوند در زندگی ایماندارانِ وفادار به خود عمل می‌‌نموده، قادر خواهیم بود تا به همان گونه در تمامی شرایط زندگی، از آرامش الهی او برخوردار بوده و با کمک، حکمت و هدایت او، بر هر چالشی پیروز شویم.

چهارم – با اطمینان از حضور خدا با خود؛ ” می‌‌توانیم از دیدگاه او آگاه بشویم!”

وقتی سربازان سوریه، الیشع، خانه و قوم او را محاصره نموده بودند، خادم الیشع بسیار ترسان شد.

اما خداوند، چشمان او را باز کرد و به او نشان داد که جنگاورانِ روحانی خداوند برای محافظت از آنها حضور داشتند.

شکست قشون سوری

۸ پادشاه سوریه با اسرائیل وارد جنگ شده بود. او پس از مشورت با افراد خود، محل اردوگاه جنگی را تعیین کرد. ۹ ولی الیشع محل اردوگاه را به پادشاه اسرائیل خبر داد تا به آنجا نزدیک نشود. ۱۰ به این ترتیب هر بار سوری‌ها محل اردوگاه خود را تغییر می‌دادند پادشاه اسرائیل توسط الیشع از محل آنان خبردار می‌شد. ۱۱ پادشاه سوریه از این موضوع به خشم آمد و تمام افراد خود را خواست و به ایشان گفت: «یکی از شما به ما خیانت می‌کند. چه کسی نقشه‌های مرا برای پادشاه اسرائیل فاش می‌سازد؟» ۱۲ یکی از افرادش جواب داد: «سرورم، هیچکدام از ما خائن نیستیم. این کار، کار الیشع، نبی اسرائیل است که حتی کلماتی را که در خوابگاه خود بر زبان می‌آوری به پادشاه اسرائیل اطلاع می‌دهد.» ۱۳ پادشاه گفت: «بروید و ببینید او کجاست تا بفرستم او را بگیرند.» خبر رسید که الیشع در دوتان است. ۱۴ پس پادشاه سوریه قشون عظیمی با عرابه‌ها و اسبان فراوان به شهر دوتان فرستاد و آنها آمدند و در شب، شهر را محاصره کردند. ۱۵ صبح زود وقتی خدمتکار الیشع بیدار شد و بیرون رفت، دید قشون عظیمی با عرابه‌ها و اسبان فراوان، شهر را محاصره کرده‌اند. پس با عجله نزد الیشع بازگشت و فریاد زد: «ای سرورم، چه کنیم؟» ۱۶ الیشع به او گفت: «نترس! قوای ما از قوای آنها بزرگتر است!» ۱۷ آنگاه الیشع چنین دعا کرد: «ای خداوند، چشمان او را باز کن تا ببیند!» خداوند چشمان خدمتکار الیشع را باز کرد و او دید کوههای اطراف پر از اسبان و عرابه‌های آتشین است.

۲پادشاهان ۶: ۸ -۱۷

بله عزیزان، حضور خداوند به ما کمک می‌‌کند تا به هر شرایطی در زندگی خود، از دیدگاه او بنگریم.

ما می‌‌توانیم به خداوند اطمینان داشته باشیم تا او تمام جنگ‌های روحانی را برای ما به پیروزی برساند!

***************************************************************************

نتیجه:

عزیزان، دنیأیی که امروزه من و شما در آن زندگی می‌‌کنیم، به طور قابل ملاحظه‌ای در حال تغییر است.

اما خداوند ما هرگز تغییر نمی کند.

خداوند امروز هم در قدوسیت، حکمت و اقتدار کامل، در تمامی هستی‌ حضور دارد. و

خداوند در اشتیاق هدایت و کمک به ایمانداران به خود برای برخورداری آنها از یک زندگی خدا پسندانه می‌‌باشد.

خداوند همیشه، در همه جا و در تمامی شرایط در زندگی ایمانداران خود حضور دارد تا به آنها برای غلبه بر مشکلاتشان کمک نماید.

دوست من، آیا شما مشتاق تجربهٔ قدرت خداوند و شیرینی رابطه‌ای صمیمی با او می‌‌باشید؟

پس بیأیید با هم به او بگوئیم:

خداوندم، من می‌‌خواهم تو را به بهترین نحو و آنگونه که براستی هستی بشناسم.

خواهش می‌‌کنم هر قسمتی از زندگی من را که رضایت و خشنودی تو در آن نیست به من نشان بده، تا از خود دور سازم.

من زندگیم را کاملاً به تو تقدیم می‌‌کنم.

از آن برای جلال نام خودت استفاده کن.

در نام عیسی مسیح، آمین.

فیض و آرامش عیسی مسیح همواره با شما باشد.

کوروش باقری

پایان