غلاطیان ۴: ۴ – ۷

۴ اما وقتی زمان معین فرا رسید خدا فرزند خود را که از یک زن و در قید شریعت متولد شده بود فرستاد ۵ تا آزادی کسانی را که در قید شریعت بودند فراهم سازد و تا ما مقام فرزندی را به دست آوریم‌.

۶ خدا برای اثبات اینکه شما فرزندان او هستید روح پسر خود را به قلب‌های ما فرستاده است و این روح فریاد زده می‌گوید: «پدر، ای پدر» ۷ پس تو دیگر برده نیستی بلکه پسری و چون پسر هستی، خدا تو را وارث خود نیز ساخته است‌.آمین!

اگر مردم دنیا به درستی درک می‌‌کردند که، در شبی که عیسی مسیح تولد یافت، در حقیقت چه واقعهٔ عالی و شگرفی برای بشریت بوقوع پیوست، به جای مخالفت و ستیزه جویی با وی، خود را فروتن می‌‌ساختند و او را از صمیم قلب پرستش می‌‌کرد!

متاسفانه، بسیاری به هر علت، واقعهٔ شگرف تولد عیسی مسیح در آخوری را یک داستانِ قدیمی دلنشین یا داستانی مذ هبی، ساخته ذهن انسان قلمداد می‌‌کنند.

غم انگیز است که این عزیزان، واقعیتِ کار فوق العاده شگرفی را که خداوند در شب تولد عیسی مسیح انجام داد نمی دانند.

در کلام خدا، در ۲قرنتیان ۵: ۱۹-۲۰می‌‌خوانیم که: ۱۹ به عبارت دیگر خدا به جای اینکه گناهان انسان را به حساب آورد به وسیلۀ مسیح با جهان مصالحه نمود و پیام این مصالحه را به ما سپرده است‌. ۲۰ پس ما سفیرانی از جانب مسیح هستیم و گویی خدا به وسیلۀ ما شما را می‌خواند‌. پس ما به عنوان سفیران مسیح از شما التماس می‌کنیم: با خدا مصالحه کنید‌. آمین!

دوست عزیز من، شما چطور به واقعهٔ تولدِ عیسی مسیح می‌‌اندیشید؟

آیا دیدگاه شما نسبت به تولدِ عیسی مسیح دنیویست یا که تولد او را از چشم خداوند – مطابق با کلام مقدس او می‌‌بینید؟

آیا واقعهٔ تولدِ عیسی مسیح، در ذهن شما هم فقط داستانی شیرین و قدیمی است یا که آن را مهمترین رخدادی که در تمامی طول تاریخ بشریت به‌ وقوع پیوسته است می‌‌دانید؟

دوستان گرامی، در این مطالعه، به شناختِ اهمیّتِ ؛ “آمدنِ اولِ عیسی مسیح به این جهان” می‌‌پردازم.

***************************************************************************

۱ – آمدنِ عیسی مسیح به این جهان در بهترین زمان:

عزیزان، در کلام خدا، در غلاطیان ۴: ۴، پولس رسول می‌‌فرماید: ۴ اما وقتی زمان معین فرا رسید خدا فرزند خود را که از یک زن و در قید شریعت متولد شده بود فرستاد. آمین!

این بسادگی بدین معناست که؛ “خداوند – در حکمتِ الهی خود، – در مناسبترین زمان – یگانه فرزند خود عیسی مسیح را برای نجات بشرِ گناهکار و از او جدا شده، به این جهان فرستاد!”

ما انسانهای گناهکار، از زمانی که پدر و مادر اولیه امان، یعنی آدم و حوا، گناه کردند و از باغ عدن اخراج شدند، نیازمند به باز خرید کننده‌ای داشته ایم تا گناهان ما را ببخشد و با خدا آشتی دهد!

کلام خدا در رومیان ۵: ۱۲به ما می‌‌گوید: ۱۲ گناه به وسیلۀ یک انسان به جهان وارد شد و این گناه مرگ را به همراه آورد‌. در نتیجه، چون همه گناه کردند مرگ همه را در بر گرفت‌. آمین!

بنا بر این، تمامی انسانهأیی که بعد از آدم و حوا، به این دنیا آمدند، وارث لعنتِ گناه بودند.

به عباراتی دیگر، تمامی انسانها بعد از آدم و حوا، با ذاتی گناه آلود متولد شده و چون خداوند کاملاً قدوس، و عاری از هر گناهی است، انسانِ گناهکار نمی توانست با او در ارتباط باشد.

خداوند به خاطر عدالت الهی خود، نمی توانست گناه بشر را نادیده انگارد، بلکه باید آن را مجازات می‌‌کرد.

مجازاتِ گناه بشرهم، مرگ و جدایی ابدی از خداوند است.

از طرفی دیگر، خداوند، خالق مهربانِ ما، دانای مطلقی که از تمامی موجودات، در هستی که خود آفریده آگاهی کامل دارد، از ضعف ما انسانها نیز در قادر به نجات دادنِ خود از اثرات مرگبار گناه به خوبی آگهی داشت.

آری، خداوند دانای مطلق، به خوبی می‌‌دانست که بدون کمکِ وی، انسانِ گناهکار به هیچ طریق قادر به نجات خود از گناه نیست!

از این جهت، خداوند از سر محبتِ بی‌ مانندش برای ما، نقشه‌ای را که همیشه در ذهن خود داشت عملی نمود.

خداوند به موقعیتِ اسفبارِ انسانِ گناهکار نظری افکند و از میان آنها، “ابراهیم” را برگزید، تا نقشهٔ مقدس و عالی خود را برای فراهم آوردن نجات بشرِ گناهکار و جدا مانده از خود، به اجرا در آورد.

خداوند به ابراهیم قول داد: پیدایش ۲۲: ۱۸ ۱۸ تمام ملّتها از من خواهند خواست، همان طور که نسل تو را برکت داده‌ام، نسل آنها را هم برکت دهم. فقط به خاطر اینکه تو از من اطاعت کردی.» آمین!

با مطالعهٔ کلام خدا می‌‌آموزیم که، ابراهیم پدر “اسحاق” بود و اسحاق پدرِ دو پسر دو قلو به نامهای “عیسو” و “یعقوب” بود.

سپس، از “یعقوب” بود که دوازده پسر متولد شدند، که پاتریارخ‌های دوازده قبیلهٔ اسرائیل را تشکیل دادند.

دوستان، داستان قوم اسرائیل طولانی و آموزنده است.

خداوند توسطِ این قوم، اعمالِ اعجاب انگیز بسیاری انجام داد، و آنها را بارها و بارها، از دشمنانشان محافظت فرمود.

در طول تاریخِ قوم اسرائیل، خداوند همواره به آنها می‌‌آموخت که چگونه باید در ارادهٔ او زندگی کرده و تنها او را بپرستند.

خداوند همچنین به قوم اسرائیل آموخت که آنها برای بخشش گناهانشان می‌‌بایستی چه نوع حیوانی را قربانی می‌‌کردند.

اما با این وجود، قوم اسرائیل باز سر کش می‌‌شدند و از زیستن در ارادهٔ خداوند و اطاعت و پرستش او سر باز می‌‌زدند و به گناه کشانیده می‌‌شدند.

در این صورت، خداوند هم اجازه می‌‌داد تا قوم اسرائیل از امنیت و آرامشی که وی برایشان بوجود آورده بود محروم شده و با زحماتِ بسیاری روبرو شده و رنج ببرند.

در طی همین مجازات‌های خداوند برای قوم اسرائیل بود که، او اراده فرمود تا این قوم، به اسارتِ کشور هایی چون مصر و بابل آن زمان در آمده و رنج و آزار بسیاری را تجربه کنند.

قوم اسرائیل که توسط دشمنان بی‌ رحم خود به اسارت در آمده و در تنگی و مشقاتِ زیادی زندگی سختی را می‌‌گذرانیدند، به حضور خداوند دعا‌ نموده و از او درخواست نمودند تا نجات دهنده‌ای برای آزاد سازی آنها از اسارتِ دشمنانشان بفرستد.

اما خداوند در حکمتِ الهی خود صبر نمود تا زمانی که “تمامی جهان” آمادگی پذیرش یگانه پسرش عیسی مسیح را داشته باشد.

یعنی زمانی که پیغامِ نجاتِ بشر گناهکار بتواند به تمامی نقاط کرهٔ زمین برسد.

زمان عالی، کامل و مناسبِ خداوند برای فرستادنِ منجی انسانِ گناهکار، عیسی مسیح به این جهان، بعد از “اسکندرِ کبیر” بود.

یکی از اقداماتِ اسکندر کبیر، این بود که، وی “زبان و فرهنگ یونانی” را بر تمامی مناطق تحت سلطهٔ خود، که بیشترِ جهان شناخته شده آن زمان بود، رایج گرداند.

به همین دلیل، تمامی مردم آن زمان در تمامی کشور‌های تحت سلطهٔ اسکندرِ کبیر، زبانِ مشترکی داشتند که می‌‌توانستند توسط آن زبان با هم در ارتباتی قابل فهم باشند.

این قسمتی از نقشهٔ شگفت انگیز و عالی خداوند در راه آماده سازی دنیا برای فرستادن عیسی مسیح به آن بود.

پس از اسکندرِ کبیر، امپرطوری روم نیز نقش مهمی را در راه آماده سازی جهان برای آمدنِ عیسی مسیح ایفا نمود.

امپراطوری روم نیز با ایجاد راه هایی مناسب برای مسافرت مردم، ارتباطِ کشورهای جهان را با همدیگر امکان پذیر ساخت.

در نتیجه، مردم توانستند به تمامی نقاط جهان بروند و با هم در ارتباط باشند.

در حکمت و ارادهٔ خدای قادر مطلق – دانای مطلق و همیشه در همه جأ حاضر، تمامی این وقایع در زمان خاصی که او در نظر داشت به وقوع پیوستند تا به تدریج اجرای نقشهٔ مقدسش برای آمدنِ عیسی مسیح به این جهان را به کمال رسانند.

تمامی این فتوحات، ابداع‌ها و راه سازی ها، به ارادهٔ خداوند انجام می‌‌شدند، تا تمامی انسانها در تمامی نقاطِ این کرهٔ خاکی، بتوانند پیغام انجیل را شنیده و با عیسی مسیح یگانه منجی بشریت به درستی آشنا شوند.

لازم به ذکر است که هر قسمت از نقشهٔ خدا برای نجات انسان، که توسط فرستادن عیسی مسیح می‌‌بود، صدها سال به طول می‌‌انجامیدند.

شاید شما سوال کنید که، “چرا آمدن عیسی مسیح به این جهان اینقدر طول کشید؟”

پاسخ این است که، “زیرا خداوند به خوبی می‌‌دانست که در صددِ به کمال رسانیدن چه منظور عالی است!”

خداوند می‌‌خواست تا ما – حضور و عملکرد قدرتِ الهی او را در طول تاریخ برای وفا به قولی که به حضرتِ ابراهیم داده بود، مشاهده نموده و به محبت، قدرت و وفاداری او در به کمال رسانیدن قولش ایمان آورده و او را احترام گذاریم.

خداوند همچنین منظور بسیار مهم دیگری را نیز از ارسال عیسی مسیح به این جهان داشت.

منظور خداوند این بود تا به ما بیاموزد که قربانی نمودن حیوانات برای بخششِ گناه انسان کافی نبود، چرا که ما انسانها همواره، مرتکبِ گناه خواهیم شد.

تنها – قربانی عیسی مسیح – برای تمامی انسانها – یکبار برای همیشه – لازم و کافی بود!

تنها راه نجات انسانِ گناهکار، ایمان به یگانه فرزند خداوند عیسی مسیح است و اطاعت از او!

***************************************************************************

۲ – وقایعِ شب تولد عیسی مسیح:

عزیزان، وقتی عیسی مسیح متولد شد، این معرفِ آمدن طفلی دیگر به این جهان نبود.

در لحظهِ تولد عیسی مسیح، “خدا بدن انسانی پوشید تا انسان گناهکار را بازخرید نماید.”

ممکن است شما بپرسید؛ “چرا خداوند بعد از آن همه نقشه، اراده فرموده بود تا مریم و یوسف، شهر ناصره را ترک نموده و به بیت لحم بروند؟”

یا این که؛ “چرا خداوند اراده فرموده بود تا فرزند او، عیسی مسیح در آخورِ طویله‌ای بدنیا آید؟”

یا این که؛ “چرا عیسی مسیح به صورتِ طفلی به این دنیا آمد و نه یک شخصیتِ قدرتمند و یا سرشناس؟

دوست من، به یاد داشته باش که خداوند هر کاری را برای جلال نام خود به انجام می‌‌رساند.

بنابر این، وقتی خداوند اراده فرمود تا آگوستوس – قیصرِ روم، فرمانی صادر کند تا تمامی مردم جهان سرشماری شوند، به همین خاطر هر کس می‌‌بایستی به زادگاه خود بر می‌‌گشت.

خداوند در این امر هم منظوری را به انجام می‌‌رسانید.

به طور خاص، خداوند داشت با اجازهٔ انجام این واقعه در آن زمان، نبوتی را که میکا نبی صدها سال قبل نموده بود جامع عمل می‌‌پوشانید.

میکا نبی صدها سال قبل از تولدِ عیسی مسیح نبوت فرموده بود که:میکا ۵: ۲

۲ ای بیت لحم افراته، گرچه تو از کوچکترین شهرهای یهودا هستی، ولی از تو پیشوایی ظهور می‌کند که نسل او از قدیم وجود داشته است. او بر قوم اسرائیل حکمرانی خواهد کرد.آمین!

شاید شما بپرسید؛ “چرا خداوند اجازه داد تا یوسف و مریم، محلی برای اقامتِ خود نیابند؟”

از هر چه که بگذریم، پسر خداوند می‌‌بایستی در یک قصرِ با شکوه بدنیا می‌‌آمد و نه یک طویله!

اما دوست من، باید به یاد آورید که، عیسی مسیح به عنوانِ برّه خدا آمده بود، کسی که گناه جهان را بر خود می‌‌گرفت.

انجیل یوحنا ۱: ۲۹ ۲۹ روز بعد، وقتی یحیی عیسی را دید که به طرف او می‌آید، گفت: «نگاه کنید این است آن برۀ خدا که گناه جهان را بر می‌دارد‌. آمین!

خداوند می‌‌خواست به گونه‌ای روشن و قابلِ درک برای همهٔ انسانها، اجازه دهد تا برّه قربانی کامل خود دقیقا در محلی بدنیا آید که دیگر بره ها.

همچنین کلام خدا در عبرانیان ۲: ۱۴می‌‌فرماید: ۱۴ بنابراین چون این فرزندان انسان‌هایی دارای جسم و خون هستند، او نیز جسم و خون به خود گرفت و انسان گردید تا به وسیله مرگ خود ابلیس را که بر مرگ قدرت دارد نابود سازد. آمین!

این آن دلیل موثقی است که چرا عیسی مسیح به شکل طفلی به این جهان آمد.

عیسی مسیح به شکل انسان به این جهان آمد، تا با ضعیفترین انسانها خود را برابر نموده باشد و بتواند به عنوان یک انسان، به تمامی معنا، انسان بودن بر روی این کرهٔ خاکی را خود تجربه نماید!

عزیزان، این نکتهٔ بسیار مهم را فراموش نکنید که، “اگر چه عیسی مسیح به شکل طفلی بدنیا آمد – جلال و قدرتِ الهی خداوند با وی حضور داشت.”

با مطالعهٔ کلام خدا می‌‌آموزیم که او ستارگان آسمان را برای اعلام شادی بخش و پر شکوهِ نجات دهنده به همکاری گرفت.

پیدایش ۱: ۱۵ – ۱۴ بعد از آن خدا فرمود: «اجرام نورانی در آسمان به وجود آیند تا روز را از شب جدا کنند و روزها، سالها و فصلها را نشان دهند ۱۵ آنها در آسمان بدرخشند تا بر زمین روشنایی دهند.» و چنین شد.

و انجیل متی ۲: ۲ ۲ پرسیدند: «پادشاه نوزاد یهودیان کجاست؟ ما طلوع ستاره او را دیده و برای پرستش او آمده‌‌ایم‌‌‌.» آمین!

***************************************************************************

۳ – پیروزی آمدن عیسی مسیح به این جهان:

عزیزان، وقتی آیاتِ ۴و ۵ در غلاطیان فصل چهارم را، دقیقتر مورد بررسی قرار می‌‌دهیم، متوجّهٔ نکتهٔ مهم دیگری نیز می‌‌شویم.

آن نکتهٔ مهم این است که، عیسی مسیح نه تنها در بهترین زمان (در اراده و نقشهٔ خداوند) به این جهان آمد، بلکه وی، توسطِ یک “زن”، در قیدِ شریعت مذهب زاده شد.

دقت کنید – چرا؟ “چون عیسی مسیح می‌‌تواند، – تمامی انسانها را – در قید هر شریعت و قانون مذهبی باز خرید نموده و نجات دهد!”

و دیگر این که، “هر که به عیسی مسیح به عنوان منجی خود ایمان آورد، وی به عنوانِ فرزند خوانده، به عضویتِ خانوادهٔ الهی خداوند پذیرفته خواهد شد!”

دوست من، ممکن است شما سوال کنید که؛ “چرا بیانِ – تولدِ عیسی از یک زن، از اهمیّتِ خاصی برخوردار می‌‌باشد؟”

به عبارتی دیگر؛ “چرا صحیح نیست که بگویم، عیسی از یک زن و مرد، به نام مریم و یوسف زاده شد؟”

دوست من، تولد عیسی مسیح از یک باکره، کاملاً و مطلقا، عامل ضروری در نقشهٔ خداوند می‌‌بود برای پیروزی که آمدنِ عیسی مسیح به این جهان با خود آورد!

به یاد داشته باشید که همهٔ انسانها بعد از آدم، یعنی همان اولین انسانِ خلق شده توسطِ خداوند، پدر اولیهٔ نسل انسان، در گناه، یعنی با ذاتی گناه آلود بدنیا می‌‌آیند.

چرا که آدم گناه کرد، و انسان، وارثِ لعنتِ گناه آدم شد.

اما عیسی مسیح نطفه‌اش توسطِ یک مرد (انسانِ مذکر معمولی) بسته نشد!

بلکه، نطفهٔ عیسی مسیح توسط “روح القدس” در رحمِ مریمِ باکره بسته شد!

این مهم بدین معناست که، “عیسی مسیح وارث گناه آدم نبود، و به همین جهت، طبیعتِ گناه آلود بشر را دریافت نکرده بود!”

عیسی مسیح کاملاً و مطلقا بی‌ گناه بود!

بنابر این، “او تنها کسی است که قربانی کامل و بی‌ عیب و نقص برای پرداختِ تاوان گناهان تمامی انساها یکبار برای همیشه می‌‌باشد.”

تولد معجزه آسای عیسی مسیح و مرگ داوطلبانهٔ او به جای ما، پذیرفته شدنِ ما (انسانهای گناهکار) را توسط خداوند امکان پذیر نمود.

به همین دلیل است که وقتی عیسی مسیح برای اولین بار به شکل انسان به این جهان آمد، فرشتگانِ خداوند در بهشت خواندند:

انجیل لوقا ۲: ۱۴ ۱۴ «خدا را در برترین آسمانها جلال و بر زمین در بین مردمی که مورد پسند او می‌باشند صلح و سلامتی باد‌‌.» آمین!

***************************************************************************

خلاصه:

عزیزان، در کلام خدا، در انجیل لوقا ۱۹: ۱۰می‌‌خوانیم که عیسی مسیح فرمود: ۱۰ زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را پیدا کند و نجات دهد‌‌.» آمین!

عیسی مسیح در بهترین زمان به این جهان آمد، تا ماموریتِ استثنأیی و الهی را به انجام رساند؛ “ماموریتِ پیروزی بر بدترین دشمنان ما، یعنی گناه و مرگ و جدایی ابدی از خدا!”

دوست عزیز من، آیا عیسی مسیح در زندگی شما تولد یافته و جایگاهی دارد؟

آیا قلب و زندگی خود را به نجات دهندهٔ فروتن و کاملاً بی‌ گناه خود تقدیم نموده اید؟

از دو حال خارج نیست، شما یا به عیسی مسیح به عنوان یگانه منجی خود ایمان دارید یا نه.

وقتی به عیسی مسیح به عنوان منجی خود ایمان می‌‌آورید، او گناهان شما را می‌‌بخشد، با خدا آشتی داده و تا ابدیت با شما خواهد بود!

ولی وقتی شما عیسی مسیح را نمی پذیرید و به او به عنوان منجی خود ایمان نمی آورید، شما در واقع آن نقشهٔ مقدّس خداوند را که در طول تاریخ برای نجاتتان از مرگ و جدایی ابدی از خود ردّ کرده اید.

به هر حال، عیسی مسیح بسیار مایل است تا در همین لحظه، شما را در هر شرایط و موقعیتی که هستید، پذیرفته، گناهانتان را برای همیشه از شما دور نموده و با خداوند آشتی دهد.

شما لازم نیست خود را انسان لایق یا شایسته‌ای برای رفتن به نزد عیسی مسیح بدانید.

آغوش او برای پذیرش شما گشوده است.

به صلیب او بنگر تا محبتِ او را برای خود ببینی.

جلال بر نام عیسی مسیح و آرمس الهی او همواره با شما.

کوروش باقری