آیاتِ کلیدی این مطالعه، دردومِ پطرس فصلِ سه، آیاتِ هفده و هیجده هستند.
عزیزان، در دومِ پطرس فصلِ سه، آیاتِ هفده و هیجده می‌‌خوانیم که؛ ۱۷ برادران عزیز، این حقایق را از پیش به شما گوشزد می‌کنم تا مراقب خود باشید و بسوی اشتباهات این اشخاص بدکار کشیده نشوید، مبادا شما نیز از راه راست منحرف گردید. ۱۸ در قدرت روحانی رشد کنید و در شناخت خداوند و نجات دهنده‌مان عیسی مسیح ترقی نمایید، که هر چه جلال و شکوه و عزت هست، تا ابد برازنده اوست. آمین!
قبل از شروعِ تعلیم با هم دعا کنیم – خداوند کمکم کن، تا هر چه را که تو می‌‌خواهی توسطِ این تعلیم به من یاد بدهی – بخوبی یاد بگیرم و در زندگی‌ام انجام دهم! در نامِ عیسی مسیح از تو درخواست می‌‌کنم؛ آمین!
دوستِ خوبِ من، امروز کیفیتِ رابطهٔ شخصی خودتون با خداوند را چطور تعریف می‌‌کنید؟
در موردِ داشتنِ رابطهٔ شخصی با خداوند، باید یک حقیقتِ شیرین و امید بخشی را همیشه بیاد داشته باشیم.
این حقیقت که؛ مهم نیست که “ما” چقدر خودمون را از خداوند دور احساس می‌‌کنیم، خداوند همیشه از نفسِ ما به ما نزدیکتره.
خداوند همچنین، همیشه در این اشتیاق هست که ما با او در رابطه‌ای صمیمی بسر ببریم و زندگی کنیم.
اما چنانچه بنا به هر دلیل از خداوند دور شدیم، اشتیاقِ او هنوز این هست که ما فروتنانه بسوی او باز گردیم و دوباره رابطه‌ای شخصی و صمیمی با او را از سر بگیریم.
عزیزان، خداوند و منجی ما عیسی مسیح، برای تعلیم به ما در موردِ شدتِ اشتیاقِ قلبی خداوند برای بازگشتِ ما به سوی وی و داشتنِ رابطه‌ای شخصی و صمیمی با او، در انجیلِ لوقا فصلِ پانزده، آیاتِ یازده تا سی و دو حکایتی را بیان فرموده.
مطالعهٔ این حکایتِ عیسی مسیح که بنامِ “داستانِ پسرِ گمشده” هست، ما را با قلبِ خداوند در داشتنِ این اشتیاق که، چنانچه از او دور شدیم به سوی او باز گردیم آشنا می‌‌کنه.
با هم این تعلیمِ عیسی مسیح را مطالعه می‌‌کنیم و بعد به شناختِ درسهایی که این تعلیم برای ما داره می‌‌پردازیم.
داستان پسر گمشده
۱۱ برای آنکه موضوع بیشتر روشن شود، عیسی این داستان را نیز بیان فرمود: «مردی دو پسر داشت. ۱۲ روزی پسر کوچک به پدرش گفت: پدر، بهتر است سهمی که از دارایی تو باید به من به ارث برسد، از هم اکنون به من بدهی. پس پدر موافقت نمود و دارایی خود را بین دو پسرش تقسیم کرد.
۱۳ چندی نگذشت که پسر کوچکتر، هر چه داشت جمع کرد و به سرزمینی دوردست رفت. در آنجا تمام ثروت خود را در عیاشی‌ها و راههای نادرست بر باد داد. ۱۴ از قضا، در همان زمان که تمام پولهایش را خرج کرده بود، قحطی شدیدی در آن سرزمین پدید آمد، طوری که او سخت در تنگی قرار گرفت و نزدیک بود از گرسنگی بمیرد. ۱۵ پس به ناچار رفت و به بندگی یکی از اهالی آن منطقه درآمد. او نیز وی را به مزرعه خود فرستاد تا خوکهایش را بچراند. ۱۶ آن پسر به روزی افتاده بود که آرزو می‌کرد بتواند با خوراک خوکها، شکم خود را سیر کند؛ کسی هم به او کمک نمی‌کرد.
۱۷ «سرانجام روزی به خود آمد و فکر کرد: در خانه پدرم، خدمتکاران نیز خوراک کافی و حتی اضافی دارند، و من اینجا از گرسنگی هلاک می‌شوم! ۱۸ پس برخواهم خاست و نزد پدر رفته، به او خواهم گفت: ای پدر، من در حق خدا و در حق تو گناه کرده‌ام، ۱۹ و دیگر لیاقت این را ندارم که مرا پسر خود بدانی، خواهش می‌کنم مرا به نوکری خود بپذیر!
۲۰ پس بی درنگ برخاست و بسوی خانه پدر براه افتاد. اما هنوز از خانه خیلی دور بود که پدرش او را دید و دلش بحال او سوخت و به استقبالش دوید و او را در آغوش گرفت و بوسید.
۲۱ پسر به او گفت: پدر، من در حق خدا و در حق تو گناه کرده‌ام، و دیگر لیاقت این را ندارم که مرا پسر خود بدانی.
۲۲ اما پدرش به خدمتکاران گفت: عجله کنید! بهترین جامه را از خانه بیاورید و به او بپوشانید! انگشتری به دستش و کفش به پایش کنید! ۲۳ و گوساله پرواری را بیاورید و سر ببرید تا جشن بگیریم و شادی کنیم! ۲۴ چون این پسر من، مرده بود و زنده شد؛ گم شده بود و پیدا شده است !پس ضیافت مفصلی برپا کردند.
۲۵ در این اثنا، پسر بزرگ در مزرعه مشغول کار بود. وقتی به خانه باز می‌گشت، صدای ساز و رقص و پایکوبی شنید. ۲۶ پس یکی از خدمتکاران را صدا کرد و پرسید: چه خبر است؟
۲۷ خدمتکار جواب داد: برادرت بازگشته و پدرت چون او را صحیح و سالم بازیافته، گوساله پرواری را سربریده و جشن گرفته است! ۲۸ برادر بزرگ عصبانی شد و حاضر نشد وارد خانه شود. تا اینکه پدرش بیرون آمد و به او التماس کرد که به خانه بیاید. ۲۹ اما او در جواب گفت: سالهاست که من همچون یک غلام به تو خدمت کرده‌ام و حتی یک بار هم از دستوراتت سرپیچی نکرده‌ام. اما در تمام این مدت به من چه دادی؟ حتی یک بزغاله هم ندادی تا سر ببُرم و با دوستانم به شادی بپردازم! ۳۰ اما این پسرت که ثروت تو را با فاحشه‌ها تلف کرده، حال که بازگشته است، بهترین گوساله پرواری را که داشتیم، سر بریدی و برایش جشن گرفتی!
۳۱ پدرش گفت: پسر عزیزم، تو همیشه در کنار من بوده‌ای؛ و هر چه من دارم، در واقع به تو تعلق دارد و سهم ارث توست! ۳۲ اما حالا باید جشن بگیریم و شادی کنیم، چون این برادر تو، مرده بود و زنده شده است؛ گم شده بود و پیدا شده است! آمین!
دوستِ خوبِ من، داستانِ دوری شما از خداوند هر چه که باشه، نباید برای همیشه ادامه داشته باشه.
از همین لحظه تصمیم بگیرید تا بسوی خداوند بازگردید.
مانندِ هر گناهِ دیگری، اولین حرکت برای بازگشت به سوی خداوند و شروعِ رابطه‌ای نو و صمیمی با وی این هست که؛ به گناهِ خودتون اعتراف کنید و بپذیرید که از خداوند دور شده اید.
بعد آن گناهِ خودتون را به خداوند اعتراف و از او درخواستِ بخشش کنید.
عزیزان، آیهٔ کلیدی این تعلیم در دومِ پطرس فصلِ سه، آیهٔ هفده، پطرس شاگرد و رسولِ عیسی مسیح هشدار میده که مراقبِ نگرش‌ها و ایدئولژی هایی باشید که شما را از حقیقتِ خداوند دور می‌‌کنند.
۱۷ برادران عزیز، این حقایق را از پیش به شما گوشزد می‌کنم تا مراقب خود باشید و بسوی اشتباهات این اشخاص بدکار کشیده نشوید، مبادا شما نیز از راه راست منحرف گردید. آمین!
عزیزان، با مطالعهٔ منظمِ کلامِ خدا و تعمق در آموزه‌های آن، با گفتو شنودِ روزانه داشتن با خداوند یا همان دعا، و با زندگی مطیعانه در ارادهٔ الهی وی، می‌‌تونید مطمئن باشید که دارید در مسیرِ شناختِ بهتر از خداوند و زندگی با او حرکت می‌‌کنید.
انجامِ این انظباط‌های معنوی، قلبِ شما را نسبت به خداوند گرم نگه می‌‌داره.
عزیزان بیأیید درسی را که امروز از مطالعهٔ کلامِ خدا در دومِ پطرس فصلِ سه، آیاتِ هفده و هیجده یاد گرفتیم را همیشه بیاد داشته باشیم.
این درس که؛ اگه خودمون را از خداوند دور احساس می‌‌کنیم،
یا اگه رابطه‌ای شخصی و صمیمی با خداوند نداریم،
یا اگه رابطهٔ ما با خداوند کهنه و کسل کننده شده، از همین لحظه تصمیم بگیریم بسوی او بازگردیم.
و مطمئن باشیم که خداوند ما را می‌‌بخشه و با آغوشِ باز می‌‌پذیره.
عزیزان از شما دعوت می‌‌کنم تا در پایانِ این تعلیم با هم دعا کنیم.
خداوند از تو سپاسگزارم، زیرا اگر چه من از تو دور شده باشم، اما تو همیشه از نفسم به من نزدیکتر هستی‌.
خداوند از تو سپاسگزارم، زیرا تو بسیار مشتاقی تا من همیشه با تو زندگی کنم و هرگز از تو دور نشوم.
خداوند از تو سپاسگزارم، زیرا هر چقدر من خودم را از تو دور احساس کنم، تو هنوز مرا دوست داری و به بازگشت به سوی خودت فرا می‌‌خوانی.
خداوند از تو سپاسگزارم، زیرا دلیلِ دور شدنِ من از تو هر چه که بوده، تو در صورتِ درخواستِ من، مرا می‌‌بخشی و نزدِ خودت می‌‌پذیری.
خداوند از تو سپاسگزارم، زیرا آموزه‌های کلامِ تو به من کمک می‌‌کنند، تا از نگرشها و ایدئولژی های ‌ منحرف دوری کنم.
خداوند من از همین لحظه تصمیم گرفته و مصمم شده‌ام تا به سوی تو باز گردم.
خداوند به من کمک کن، تا با مطالعهٔ منظمِ کلامِ تو، با گفتو شنودِ منظم با تو و در فروتنی کامل، هر روزه با تو و در ارادهٔ الهی تو زندگی کنم.
خداوند به من کمک کن، تا هیچ چیز مرا از تو دور نکند.
خداوند من تمامِ وجودم را به تو تقدیم می‌‌کنم، مرا همواره در کنارِ خودت نگه دار و از زندگی من برای جلالِ نامِ خودت استفاده کن.
در نامِ عیسی مسیح دعا می‌‌کنم، آمین!
نویسنده کوروش باقری
خدا را شکر؛ عزیزان امیدوارم مطالعهٔ امروزِ در کلامِ خدا، موجبِ برکتِ شما بوده باشه!
حال چنانچه عیسی مسیح قلبِ شما را لمس نموده و مایلید تا به او، به عنوانِ خداوند و منجی خودتون ایمان بیارید، خوشحال میشیم تا از شما بشنویم.
همچنین، چنانچه برای شما سوالاتی بوجود آمده، لطفا با ما تماس بگیرید تا در فرصتِ مناسب، به تمامی سوالاتِ محترمِ شما پاسخ بدیم.
با تشکر از توجه و همراهی شما، تا مطالعهٔ بعدی در کلامِ خدا، فیض و آرامشِ الهی عیسی مسیح همواره با شما! آمین!
برای مطالعهٔ تعالیمِ مسیحی بیشتر به زبانِ فارسی‌، به وبسایتِ www.radioaramesh.org مراجعه بفرمأیید.